دخترنازم اینقد بزرگ شدی که برم باهات پیاده روی و حسابی کیف کنم از تحلیل های بین مسیرت،این عکس هام برای مهمونی خونه مادرجونه که قبل اومدن خاله اینا باهم رفتیم مسحد محل ...
عزیزدلم فاطمه خانم،دیروز من و شما باهم رفتیم بازار برای خرید کتونی مدرسه،زهرا کوچولو هم پیش بابایی موند،تو هم که ذوق خرید کتونی داشت حسابی تو راه برام بلبل زبونی میکردی منم کیف میکردم از بودن باهات،بعد خرید کتونی باهم دیگه یه بستنی دورنگ کاکائویی تو هوای بارونی سبزه میدون خوردیم و اومدیم خونه زهرا کوچولو هم که کفشتو دید با تعجب هی دست میزد و وارسیش میکرد،مبارکته دختر باانگیزه من ...